بیست و پنج ماهگی خانم طلا
عزیز دلم عشقم بیست و پنج ماهه شدی و روزها مثل برق و باد میگذرن و تو هر روز که میگذره خانم تر میشی دلم برای تک تک این روزهایی که میگذره تنگ میشه خیلی شیرین زبون شدی دیگه الان دایره لغاتت زیاد شده و همه چی رو میفهمی و به زبون میاری جمله های بزرگ رو قشنگ میگی هر کسی جلوت یه چیزی بگه سریع تکرار میکنی انقد قشنگ صحبت میکنی که می خام بخورمت دختر شیرین زبونم وای چقد از با تو بودن لذت میبرم و هزاران بار خدارو شکر میکنم دختر یه نعمت بزرگه واقعا راست میگن اونایی که دختر ندارن انگار هنوز مادر نشدن . تو هم که یه دختر احساسی عاطفی هستی به همه ابراز احساسات میکنی و هر کیو ازش خوشت بیاد بهش میگی دوست دارم بغلش میکنی وای وقتی دستتو دور گردنم ح...
نویسنده :
مامان اعظم
8:18
سومین سالگرد ازدواج مامان و بابا
هلیای قشنگم دختر مهربونم سه سال پیش در چنین روزی منو بابا محمد پیمان عشق بستیم و به امید روز های عاشقانه و خوش در کنار هم زندگی مشترکمون رو شروع کردیم و هر روز که از این زندگی مشترک میگذره عشق منو بابا محمد به هم بیشتر و بیشتر میشه و شعله های عشقمون شعله ورتر میشه و با وجودتو خورشید زندگیمون که با اومدنت خونه عشقمون رو گرمتر کردی خودمون رو در نهایت خوشبختی میبینیم و شاکر خداوند هستیم . این همه خوشبختی و آرامش زندگیمون رو مدیون مهربونی صبوری و از خود گذشتگیه همسر مهربونم میدونم محمد بی نهایت دوست دارم و ازت ممنونم واسه همه خوبیهات. من در کنار تو طعم عشقو چشیدم و آرامش رو در کنار تو و&n...
نویسنده :
مامان اعظم
16:36
عروسی دایی رضا مهربون
دختر ناز و مهربونم هلیای عزیزم پنج شنبه هشتم خرداد عروسی دایی رضا جونم بود بالاخره دایی کوچیکه ازدواج کرد و رفتند سر زندگیشون انشاالله الهام جون و دایی رضا در کنار هم سالهای سال خوش و سلامت زندگی کنند و از زندگیشون لذت ببرند تو هم که عاشق دایی رضا هستی و همش بهش میگی دایی ضا دوست دارم ایشون هم خیلی دوست داره و همش بهت محبت میکنه انشاالله خوشبخت باشن. شب عروسی هم که کلی شاد بودی و با بچه ها بازی و بدو بدو میکردی و من همش باید بهت حواسم بود نری از سالن بیرون چشم از روت بر میداشتم رفته بودی بیرون. شیطون شدی خوشحالم اون شب خیلی بهت خوش گذشت و شاد بودی انشاالله همیشه شادی باشه گل نازم خدارو برای داشتن چنین فرشته ناز و مهربون بی نهایت شکر میکنم خد...
نویسنده :
مامان اعظم
10:38
هلیاجون عاشق آب بازی
هلیا جونم دختر مهربونو شادم شما عاشق حمام شدی اونم بخاطر آب بازی هر وقت میبرمت حمام اول یک ساعتی آب بازی میکنی انقد شادی همش شادی میکنی خوشحالی منم که میبینم انقد دوست داری میذارم تا هر وقت خسته شدی بازی کنی بعد حمامت میکنم بعد میشی گل خوشبوی مامان بعد یه آب بازی حسابی و حمام گرم تخت میخابی انقد لذت میبرم از این همه شادی کردنت عزیزم تو مهربونترین و شادترین دختر دنیایی دوست دارم یه عالمه عزیز دلم انشاالله همیشه شاد باشی گلم. ...
نویسنده :
مامان اعظم
7:55
عکسهای تولد دوسالگی هلیا جونی با تم هلو کیتی
ریسه اسم و هپی برزدی نانازم ساعت تولد عشقم ریسه عکسهای نفس خوش آمد گویی در ورودی پشت در ورودی کارت تشکر از مهمانها کارت دعوت فلش به سمت تولد و عدد تولد فلش سمت تولد تو پله ها رد پای عشقم دم در ورودی ریسه نوش جان بالای میز غذا کارت نوش جان روی میز غذا تاج و کلاه تولد دستمال کاغذی تزیینات غذاها و پذیرایی تقویم سال 93 هلیا جونم کاردوکفگیر برش کیک حالا میرسیم به میز پذیرایی قبل شام که شامل پفیلا و پفک شکلات دراژه رنگی بیسکوییت با طرح کیتی و آجیل شیرینی میوه و نوشیدنیها که چای کافی میکس و هات چاکلت ب...
نویسنده :
مامان اعظم
8:03
بابای مهربونم روزت مبارک
عشقم نفسم دختر گلم روز پدر بر بابای مهربونت و باباجون امیر و بابا جون احمد مبارک باشه انشاالله صدو بیست سال سایشون بالا سرمون باشه. همسر مهربونم منم روز مرد رو بهت تبریک میگم تو بهترین همسر و پدر دنیایی امیدوارم هلیا جونی قدر زحماتتو بدونه و با موفقیتاش تو زندگی می جواب این همه محبت بی دریغتو بده و همینطور من که هیچ جوری نمیتونم خوبیها و مهربونیاتو جبران کنم عشقم محمد دوست دارم من در کنار تو به آرامش کامل رسیدم و با تو و نفسمون هلیا هیچی کم ندارم ببخشید با یه روز تاخیر روز مرد رو بهت تبریک گفتم اخه درگیر تولد هلیا جونی بودم خودتم که واسش سنگ تموم گذاشتی و خالصانه حق پدری رو براش به جا اوردی.و همینطور از اینجا بوسه بر دستان پر...
نویسنده :
مامان اعظم
7:57